|
افسونگر شرقی 
| ||
|
|
سلام من اومدم... اومدم واسه موندن.واسه بودن.واسه خوندن.واسه ی تو رو داشتن.با تو بودن.با تو موندن.با تو مردن.اومدم تا بگم...عاشق لهجه ی سرخت از همون روزای اول.اومدم با قلب عاشق.اومدم لایق لایق.اومدم کلی پشیمون...اومدم تا صبح رنگی.مرده از روزای زنگی.اومدم تا بگم از عشق.از غم قلبهای عاشق.از صدای نی و گیتار.واسه ی لحظه ی دیدار.اومدم تا بگم از تو.بسازم زندگی از نو.اومدم تا سر بزارم.روی دیوار غرورت.لحظه لحظه جون بگیرم.موقع تابش و نورت.اومدم تا مثل لیلا.بشم آواره و شیدا.تا بشم فرهاد.تا بشم عاشق.تا اگه نگام نکردی.بشم یه خاطره در یاد.اومدم تا بگم از غم.از غم.اشک نم نم.از صدای قلب بیتاب.از عشق پاک...ناب ناب.اومدم عاشق عاشق.واسه ی داشتن عشقت...اولین دختر لایق.حالا من لیلی لیلی.حالا تو مجنون مجنون.حالا من دختر آروم...حالا تو شیطون شیطون.اومدم تا بگم از نو.گلم...ببخش...نرو شبانه [ دوشنبه 88/4/8 ] [ 8:9 صبح ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  دل من تنها بود دل من هرزه نبود دل من عادت داشت که بماند یک جا به کجا؟ معلوم است به در خانه ی تو دل من عادت داشت که بماند آن جا پشت یک پرده تور که تو هر روز آن را به کناری بزنی دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن می گذری دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه یک باغچه بود که تو هر روز به آن می نگری دل من را دیدی؟ ساکن کفش تو بود... |
| [ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||
